تیک خورد ولی جواب نداد شاید خیلی خوابش میومده ذهن روشن...
برچسب : نویسنده : brightmindedo بازدید : 10
برچسب : نویسنده : brightmindedo بازدید : 18
همیشه از جایی ضربه میخوری که تجمع تمام اعتماد و احساست هست. نمیدونم چرا وزن دلم زیاد شده گاهی سرریز میکنه و از چشام میچکه. ساعت ها گریه کردن تماما منو شسته فکر کنم باید آب رفته باشم. باید دیگه پوش بالشتمو عوض کنم. شور و سیاه شده از اضافات چشمام.
گریه میکنم اما چشمام بیش از حد شورش رو درآوردن. هنوز قوی هستم هنوز سر پام. فقط یکم احساسم شکسته و یکم قلبم سنگین تره اما هنوز همون آدم قبلیم یکمی غمگین تر. هنوز باید واسه خیلی چیزا بجنگم هنوز کم نیاوردم
ذهن روشن...برچسب : نویسنده : brightmindedo بازدید : 34
دلم میخواست به جای نبودن از بودن بنویسه
دلم میخواست به جای پری از زمینی ها بنویسه
دلم میخواست جای رفتن از موندن بنویسه
جای بچه موندن از احساسم بنویسه
دلم میخواست از نوشته هاش پرم کنه
پس چرا همه ی نوشته های من ردپای اونو داره
پس چرا تازگیا هر شب گریه میکنم براش
دلم میخواست پر رنگ تر باشم
دلم میخواست تو شعراش سرک بکشم
شاید یه روز شد
کاش اون روز شوق همین الانو داشته باشم
کاشکی هنوز بزرگ نشده باشم
ذهن روشن...
برچسب : نویسنده : brightmindedo بازدید : 16
یا پوست صورتم نازک شده یا اشکام زهر داره.
ذهن روشن...
برچسب : نویسنده : brightmindedo بازدید : 16
برچسب : نویسنده : brightmindedo بازدید : 14
چند قدم مانده تا صبح. چند ساعت ناقابل. خوابم را خط فکری آشفته کرده است. کسی که صدای قدم هایش را می شنوم اما خودش را نمی بینم. این چه غریب احساسیست در من. گاه صدای پاهایش دور و گاه نزدیک است. گاه صدای پایش انگار می آید که بماند گاه انگار فقط رهگذر است. چند شب ناقابل است که مرا بی خواب کرده است...
برچسب : نویسنده : brightmindedo بازدید : 49
برچسب : نویسنده : brightmindedo بازدید : 36
برچسب : نویسنده : brightmindedo بازدید : 45
برچسب : نویسنده : brightmindedo بازدید : 27